ترامپ و سه راه فراروی جمهوری اسلامی

ترامپ و سه راه فراروی جمهوری اسلامی

در تاریخ معاصر ایران، مقاطع حساس و پیچیده‌ای وجود دارد که بر سرنوشت کشور تأثیرگذار بوده است. یکی از این مقاطع مهم، دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکاست که با اعمال رویکردی سختگیرانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران، تحولات قابل توجهی را رقم زد. خروج او از توافق هسته‌ای برجام در سال ۲۰۱۸ و به‌کارگیری سیاست “فشار حداکثری”، موجب وضع تحریم‌های جدید و انزوای دیپلماتیک و وخامت وضعیت اقتصادی ایران گردید.

جمهوری اسلامی که در این دوره با چالش‌های متعدد داخلی و خارجی دست و پنجه نرم می‌کند و ناترازی‌های اقتصادی ناشی از تحریم‌ها و کاهش درآمدهای نفتی، وضعیت اقتصادی کشور را به شدت آسیب‌دیده کرده است. به دنبال این شرایط، از یک سو نارضایتی عمومی افزایش یافته و مقامات جمهوری اسلامی به‌طور پیوسته در تلاش برای حفظ ثبات داخلی و از سوی دیگر با انتخاب مجدد ترامپ و برنامه ۱۰۰ روزه این دولت در قبال ایران و ضرورت مدیریت روابط بین‌المللی خود، سه گزینه کلیدی ” نه جنگ و نه مذاکره “، ” جنگ “، یا ” توافق همه‌جانبه ” فراروی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با سیاست‌های ترامپ وجود دارد که انتخاب هر یک از این سه مسیر تبعات و پیامدهای خاص خود را به همراه دارد.

نه جنگ و نه مذاکره

استراتژی “نه جنگ، نه مذاکره”، که به‌عنوان نخستین گزینه جمهوری اسلامی در مواجهه با سیاست‌های ترامپ مطرح است، به‌طور عمده بر مقاومت در برابر فشارها و تحریم‌ها و حفظ منافع نظام متمرکز می‌باشد. این رویکرد به جمهوری اسلامی این امکان را می‌دهد که هم به‌عنوان یک طرف پایبند به اصول دیپلماتیک و سیاسی شناخته شود و هم قدرت و استقلال خود را حفظ نماید. با توجه به تحولات منطقه‌ای و چالش‌های جدی ایران در خاورمیانه، این استراتژی اهمیت دوچندان می‌یابد. همچنین، این رویکرد محافظه‌کارانه و انفعالی به دنبال کاهش تنش‌ها بدون پذیرش خواسته‌های ایالات متحده است و تجلی تلاش برای حفظ وضعیت موجود و جلوگیری از درگیری مستقیم با قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا را نشان می‌دهد. به‌طور کلی، “نه جنگ، نه مذاکره” نمایان‌گر عدم اعتماد به مذاکرات با طرف‌های غربی و تلاش برای حفظ وضعیت موجود در سیاست خارجی ایران است.

ترامپ و سه راه فراروی جمهوری اسلامی

ترامپ و سه راه فراروی جمهوری اسلامی

دولت ترامپ در برابر استراتژی “نه جنگ، نه مذاکره”، با سیاست ” فشار حداکثری ” سعی در محدود کردن توانایی‌های جمهوری اسلامی در زمینه‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی خواهد نمود. این فشارها به‌ویژه از طریق تحریم‌های اقتصادی و محدود کردن روابط بین‌المللی ایران انجام می‌شود و شرایط دشواری را برای کشور ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این، بحران‌های داخلی نظیر ناترازی‌ها، نارضایتی‌های اجتماعی و اقتصادی، و چالش‌های امنیتی ایران در منطقه، شرایط را برای جمهوری اسلامی پیچیده‌تر می‌نماید.

دولت ترامپ به‌دلیل سیاست‌های خاصی که دنبال می‌کرد و با برنامه مدون ۱۰۰ روزه منتشر شده فرصتی برای جمهوری اسلامی جهت پیاده‌سازی استراتژی “نه جنگ، نه مذاکره” فراهم نمی‌کند. ترامپ به‌دلیل بیش‌فعالی سیاسی و رویکرد خصمانه نسبت به ایران، ممکن است تمایلی به تداوم دیالوگ یا ایراد هرگونه امتیاز به جمهوری اسلامی نداشته باشد. به‌علاوه، شناخت عمیق ترامپ از این استراتژی‌های ایران و تلاش‌های قبلی برای مقابله با آن، می‌تواند نخستین گام در جهت جلوگیری از شکل‌گیری چنین استراتژی‌ای باشد.

جنگ

جنگ و درگیری، به عنوان یکی از گزینه‌های موجود، مستلزم به کارگیری تمامی ظرفیت‌های نظامی و اقتصادی در پاسخ به تهدیدات است. با توجه به سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ جهت تغییر رفتار جمهوری اسلامی و احتمال حمله به تاسیسات هسته‌ای و نظامی چنین گزینه‌ای برای ایران شدیداً خطرناک خواهد بود.

جنگ با اسرائیل و ایالات متحده، می‌تواند تبعات غیرقابل پیش‌بینی برای جمهوری اسلامی به همراه داشته باشد، به ویژه در شرایطی که کشور با ناترازی‌های اقتصادی و اجتماعی مواجه است. در صورت اتخاذ این تصمیم، ایران ممکن است با استفاده از استراتژی‌های تهاجمی متقابل بپردازد، لیکن این انتخاب می‌تواند منجر به تشدید تنش‌ها و افزایش خطر درگیری‌های نظامی گردد.

پیامدهای منفی این تصمیم، از جمله خسارت‌های جانی و مالی، تأثیرات عمیقی بر آینده کشور خواهد داشت و ممکن است حمایت‌های بین‌المللی را کاهش دهد و تحریم‌ها را تشدید نماید. افزون بر این، جبهه مقاومت نیز به دلیل فشارهای اقتصادی و نظامی ممکن است نتواند حمایت‌های گذشته خود را ادامه دهد. به این ترتیب، گزینه جنگ نه تنها غیرعملی به نظر می‌رسد، بلکه می‌تواند پیامدهای ویرانگری برای ایران به همراه داشته باشد.

توافق همه‌جانبه: فرصتی برای رشد و توسعه

توافق همه‌جانبه ایران با ایالات متحده به‌عنوان یک استراتژی هوشمندانه یکی از بهترین گزینه‌ها برای جمهوری اسلامی در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ است. این توافق نه‌تنها به حل و فصل اختلافات تاریخی میان ایران و غرب برای یک بار و همیشه در همه زمینه‌ها کمک کند، بلکه می‌تواند مسیر جدیدی برای تعامل سازنده را فراهم آورد. این نوع گفتگوها، از طریق شفاف‌سازی و بررسی موضوعات چالش‌انگیز، فرصتی برای بازنگری در رویکردهای فعلی و دستیابی به توافق‌های سازنده خواهد بود.

جمهوری اسلامی می‌تواند به جای تحمل فشار حداکثری و بحران‌ها و نارضایتی همگانی در نتیجه استراتژی “نه جنگ، نه مذاکره” یا ” مواجهه با امریکا ” و پاسخ به فشارها با قاطعیت، به مذاکرات و توافق همه جانبه با ایالات متحده و دیگر قدرت‌های جهانی روی آورد، نتایج این تعامل می‌تواند شامل رفع تحریم‌ها، جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی و برقراری روابط مسالمت‌آمیز با همسایگان و جامعه جهانی باشد. در دوران کنونی، که جمهوری اسلامی با بحران‌ها و چالش‌های متعددی روبروست، دستیابی به چنین توافقی می‌تواند به‌طور معناداری به رشد و توسعه اقتصادی کشور کمک کند.

توافق همه‌جانبه بین ایران و آمریکا نه‌تنها می‌تواند زمینه را برای رفاه و رضایتمندی عموم مردم فراهم آورد بلکه به کاهش تنش‌ها و افزایش امنیت منطقه‌ای منجر خواهد شد و این بهترین گزینه تلقی می‌شود. در این راستا، ضروری است که جمهوری اسلامی به گفتگوهای بی‌پرده و سازنده با جامعه جهانی بپردازد؛ اما واقعیت این است که برخی در جمهوری اسلامی، به‌دلیل اصول ایدئولوژیک و ضد غربی‌، تمایلی به پذیرش شرایط ایالات متحده و حل اختلافات به شکل صلح‌آمیز ندارند.

مسعد سلیتی

وکیل دادگستری و کنشگر حقوق بشرو شهروندی

تحلیل انگیزه های مسئولین جمهوری اسلامی از انتقاد به وضعیت کشور

تحلیل انگیزه های مسئولین جمهوری اسلامی از انتقاد به وضعیت کشور

در دهه‌های اخیر، کشور ایران با چالش‌های متعددی در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مواجه بوده است. دراین‌بین، مسئولین جمهوری اسلامی، به‌عنوان بالاترین نهادهای سیاسی و مدیریتی، بارها و بارها از وضعیت کنونی انتقاد کرده و دلایل نابسامانی‌ها را به عواملی خارج از کنترل خود نسبت داده‌اند. این رفتار پرسش‌های متعددی را در ذهن افکار عمومی ایجاد می‌کند: هدف مسئولین از انتقاد به وضعیت موجود چیست، درحالی‌که بسیاری از آن‌ها خود بانی و مسئول این وضعیت به‌حساب می‌آیند.

برای درک بهتر این موضوع، لازم است تاریخچه‌ای از ساختار سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران ارائه شود. از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تا به امروز، ایران در دوره‌های مختلفی از تحولات سیاسی و اقتصادی قرارگرفته است. بسیاری از این تحولات، نه‌تنها به‌عنوان یک واکنش به شرایط داخلی یا فشارهای خارجی، بلکه به‌عنوان نتیجه‌ای از سیاست‌های ناکارآمد و برداشت‌های نادرست از نیازها و خواسته‌های مردم شروع‌شده‌اند. در این راستا، مسئولین جمهوری اسلامی خود عامل بسیاری از بحران‌ها بوده‌اند، اما بااین‌حال، انتقاد از وضعیت کنونی همچنان ادامه دارد.

انگیزه های مسئولین جمهوری اسلامی از انتقاد به وضعیت کشور

انگیزه های مسئولین جمهوری اسلامی از انتقاد به وضعیت کشور

یکی از دلایل اصلی مسئولین از انتقاد به وضعیت کشور، توجیه ناکامی‌ها و شکست‌های مدیریتی خود است. با نسبت دادن مشکلات به عوامل خارجی، مانند تحریم‌ها یا دخالت‌های خارجی، آن‌ها سعی دارند تا از زیر بار مسئولیت‌های خود شانه خالی کنند و تقصیر را به گردن دیگران بیندازند. این رویکرد به آنان این امکان را می‌دهد تا ضعف‌های مدیریتی و تصمیم‌گیری‌های نادرست خود را پنهان کنند و به‌نوعی برای خود مشروعیت ایجاد کنند.

از سوی دیگر، انتقاد به وضعیت کشور به‌عنوان یک ابزار برای مدیریت افکار عمومی نیز عمل می‌کند. با انتقاد از وضعیت موجود، مسئولین می‌توانند توجه مردم را از مسائل اصلی و اساسی، مانند فسادهای اقتصادی و سیاسی، دور کنند و به‌جای آن، بر روی مشکلاتی که خارج از کنترل آن‌هاست، تمرکز کنند. این تلاش برای ایجاد یک « دشمن » خارجی یا داخلی باعث می‌شود تا مردم در شرایطی قرار گیرند که کمتر به پیگیری حقوق خود و مسائل بنیادی فکر کنند.

با انتقاد از وضعیت کشور، مسئولین به‌نوعی تلاش می‌کنند تا از نظام جمهوری اسلامی و ساختار سیاسی آن دفاع کنند. با شناسایی مشکلات به‌عنوان مسائلی که باید به‌صورت جمعی و به‌دور از وابستگی به فرد خاصی حل شود، آن‌ها سعی دارند تا حیات سیاسی خود و نظام را توجیه کنند و به‌نوعی بر اتحاد و همبستگی ملی تأکید کنند.

انتقاد از مسئولین وضعیت کشور می تواند به‌عنوان یک واکنش به فشارهای اجتماعی و بین‌المللی عمل کند. در شرایطی که صدای اعتراضات مردمی به گوش مسئولین می‌رسد، انتقاد از اوضاع فرصتی برای کاهش این فشارها و نشان دادن اینکه برخی از مشکلات، ناشی از تصمیمات و فشارهای خارجی است. این امری که در دیدگاه آنها باعث افزایش حس همبستگی و اعتماد مردم نسبت به‌نظام و مسئولین کمک می‌کند.

از جمله اهداف مقامات جمهوری اسلامی از انتقاد از وضعیت کشور، به‌ویژه در امور اقتصادی، در دیدگاه آنها ترغیب دیگر مسئولین در توجه به مسائل اساسی کشور و ضرورت نقد منصفانه به‌منظور بهبود وضعیت کشور و پیشرفت به سمت آرمان‌ها؛ و دیگری، جلوگیری از بدبینی و ناامیدی در بین آحاد جامعه نسبت به‌نظام است که به‌عنوان ابزاری برای هدایت بهتر و اصلاح روندهایی که در دولت‌های مختلف وجود دارد، تلقی می‌شود.

بااین‌حال، این رفتار مسئولین خالی از چالش و تناقض نیست. انتقادات عمومی، در کنار شناخت دقیق و عمیق از مشکلات، به آگاهی‌بخشی جامعه منجر شده است. همچنین، زمانی که مردم می‌بینند که مسئولینی که بارها از وضعیت انتقاد کرده‌اند، خود در ایجاد آن نقش داشته‌اند، احساس ناامیدی و عدم اعتماد به‌نظام و ناکارآمدی ساختار را در میان آن‌ها تقویت می‌کند. این ناامیدی می‌تواند به وقوع بحران‌های اجتماعی و سیاسی منجر شود که هزینه‌های سنگینی برای کشور به همراه خواهد داشت.

انتقاد مسئولین جمهوری اسلامی از وضعیت کشور، علی‌رغم اینکه خود در ایجاد آن نقش حیاتی داشته‌اند، نشان‌دهنده چالش‌ها و تناقض‌های عمیقی است که در سیستم سیاسی و اجتماعی کشور وجود دارد. این شیوه ممکن است در آینده نزدیک به نتایج معکوسی منجر شود و اعتماد عمومی را به‌شدت کاهش دهد؛ بنابراین، برای رسیدن به پیشرفت و بهبود وضعیت کشور، لازم است که مسئولین با شفافیت بیشتری به مشکلات موجود پرداخته و به‌جای انتقاد از وضعیت و گفتمان‌های سطحی و غیرواقعی، به دنبال راه‌حل‌های واقعی و عملی برای بهبود زندگی مردم با بازنگری در سیاست‌ها و برنامه‌های کلان کشور و با رویکردی جامع و هماهنگ که نه‌تنها به مسائل اقتصادی و اجتماعی، بلکه باید به بحران‌های سیاسی و زیست‌محیطی و…نیز توجه ویژه‌ای معطوف دارد.

مسعد سلیتی

وکیل دادگستری و کنشگر حقوق بشر و شهروندی